ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یه وقتایی خیلی حرف داری که بزنی اما سکوت مثل یه غده گلوتو فشار میده و نمیتونی بگی .
میبینی جلو چشمت داره زندگیشو میکنه و اصلا هم عین خیالش نیس که تویی هم هستی! خیلی راحت ازت گذشت و هیچ واکنشی نشون نمیده ! هیچی! هیچوقت.
از وبلاگش تا اینستاگرام و تلگرامش هیچ کدوم رنگ و بوی نبودن تو رو نداره. و چقدر احمقانه س که هنوز هم نمیتونی باور کنی نخواستنشو! حتی با اینکه تو روت وایستاد و گفت نمیخوامت. حتی با اینکه همیشه دیدی بی تفاوتیاشو نسبت به کارات و نسبت به خاطرات مشترکتون. درد بیشتر اونجاس که بقیه وقتی میفهمن میخندن و میگن که کاش فلان اتفاق می افتاد تا این دوتا زودتر میفهمیدن به درد هم نمیخورن.
بقیه ای که تو یه عمر رفیق صداشون میکردی و همیشه براشون مایه میذاشتی.
این بین همش به حماقت خودت بد و بیراه میگی ولی بازم نمیتونی از فکر کردن بهش دست برداری!
دست میبری به کیبورد که براش بنویسی ولی باز دستت کوتاه میشه و نمینویسی چیزی براش. نمینویسی ن بخاطر اینکه بهت گفته نمیخوامت و به غرورت برخورده . نمینویسی چون گفت نمیخوامت و الان باز ممکنه با دیدن نوشته تو اذیت بشه و بگه خداااااااااا چرا دست از سرم بر نمیداره؟
حماقت هات هر روز همینطوری ادامه داره و میگی خداااا هر روز اینهمه آدم با نارو دروغ و کلک به هم میگن عاشقتم و طرف مقابلشون هم یه دل نه صد دل عاشق میشه و دل میده ولی به تو که میرسه نمیتونن حس صادقانه تو درک کنند و جدی بگیرند و وقتی میبینن جدی جدی شد ردت میکنن بری
دکت میکنن و تازه اونجا بهت میگن که نمیتونن بودن کنار تو رو تصور کنند و چه قشنگ با این جمله خودشون رو منطقی و دل رحم نشون میدن!
حرفمو با یه متن از شاملو تموم میکنم.
من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم میکند
منطق او
حتی از حماقت من هم احمقانه تر است...